در من هزار آتش فشان فعال زندگی می کند !

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

در من هزار آتش فشان فعال زندگی می کند !

صبح خیلی زود ، از من ؛ هزار کلاغ مشکی ، بیرون می روند ،

خسته می شوند ، سرما میخورند ، گلوشان باد می کنند ، زخمی می شوند ،

گریه می کنند و دوباره به من بر میگردند ..

شب تا دیر وقت ، هزار موریانه یِ عاصی ، تمام دلخوشی هایم ،

لب خند هایم ، تمام ِ تمامیت مرا تا پاسی از شب می جوند ..

گاه و بی گاه ، هزار نورون عصبی و بازنده از سر تا سر سطح قلبم پیام درد می گیرند ،

تفسیر می کنند ، پاسخ می دهند ، کُشتی میگیرند ..

عصر ها ، هزار اسب ِ وحشی در من یورتمه می روند ، سرکش می شوند ، تخریب می کنند ،

مچ ِ پاشان در می رود ، ساکت می شوند ..

بین ِ روز ، یک موجود عصیان گر ناشناس ،

با من تمام مسیر کله شقی و دیووانگی را طی می کند ،

و با ترس بقیه مسیر را انصراف می دهد ..

شب به شب یک آهنگ ، تمام موجودیت ِ مرا رژه می رود ، سرد می شود ،

یخ می زند ، حجم وسیعی از بودنم را اشغال می کند ، خودم می شود ..

 

+ همین آهنگ



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |